صفحه فیسبوک مکاشفه


مطالب را از آدرس بالا دنبال کنید

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۰, چهارشنبه

حرکتی در خلاف جهت...

                                                                                                                                                                       
به صحنه های شروع حرکت نئو و مورفیوس در این سکانس دقت کنید.همچنین به صحنه های برخورد نئو با عابرین پیاده دقت کنید. آنها مرتبا به نئو تنه می زنند.بین آنها مدام برخورد پیش می اید.چرا؟؟

چون آنها و فقط آنها درخلاف جهت حرکت مردم حرکت می کنند. به معنای دیگر خلاف جهت رودخانه شنا میکنند. هدف و مسیر آنها در تضاد با اکثریت جامعه است واینگونه اکثریت نادان خواسته و ناخواسته ، دانسته و ندانسته ، باعث ایجاد اصطحکاک و مانع در مسیر حرکت نجات دهنده گان خود می شود. در ابتدا زمانی که چراغ هنوز قرمز است مردم به گونه ای بدون روزنه کنار هم ایستاده اند که گویی دیواری دفاعی تشکیل داده اند.دیواری که هدفش جلوگیری از هرگونه نفوذ یا عبور در جهت مخالف است. برای مردم خلاف جهت حرکت کردن این دو نفر بی معنی ، هنجار شکنانه و باعث عذاب آنهاست اینگونه است که بسیاری از مردمی که در مسیر عادی حرکت می کنند به نئو و مورفیوس با تعجب و گاهی با خشم می نگرند .در میان گروه از مردم همه اقشار دیده می شوند از مذهبیون تا نظامیان یا تجار و کارمندان. به چراغ قرمزی که در ابتدا نشان داده می شود نیز دقت کنید. چراغ قرمز فرمان سیستم ومانع آن برای جلوگیری از آغاز حرکت است . مردم تنها زمانی در مسیری به حرکت در می آیند که سیستم با سبز کردن چراغ این اجازه را به آنان داده باشد. سیستم برای آنکه جلوی نافرمانی های احتمالی را بگیرد هم مکانیزمی را برای مجازات متخلفین و سرکوب آنان بر قرار ساخته است . نماد این مکانیزم همان پلیسی است که با خشم به نئو نگاه می کند . او تلاش میکند تا ترس را در مخاطب ایجاد کرده و مانع از نافرمانی احتمالی او شود.برای این کار مجهز به ابزاری است.از جمله سلاحی که بر کمر دارد ونیز برگه جریمه در دستش.برگه جریمه نماد مجازات هایی است که سیستم برای متخلفین در نظر میگیرد تا آنها را به نظم دلخواه خود درآورد و همرنگ هم سازد.

بدون مرز و محدوديت...


هدفش این بود : دنيايي بدون قوانين ، بدون نظارت ، بدون مرز و محدوديت، فارغ از همه غیر ممکن ها...

مکانیزم های کنترل در جهان ماتریکس و ویژگی های زندگی بشر در این جهان -بخش اول




ماتریکس انسان را بدون هرگونه مقاومت می خواست.انسان باید به شکل عمیقی در خواب به سر می برد تا سیستم بتواند در جهان واقعی انرژی خودش را از کالبد او تهیه کند.بنابراین برای سیستم مهمترین اصل کنترل بود.کنترل با هدف جلوگیری از بیداری و یا نافرمانی. هرگونه نافرمانی یا بیداری هر انسان تنها به معنی از دست رفتن یک منبع انرژی نبود.بلکه به معنای احتمال تسری این بیداری یا نا هنجاری به سایر بخش ها و بیداری سایر انسان ها و در نهایت نابودی تمام دنیای ماتریکس بود. مهمترین کار از جانب سیستم ماتریکس برای کنترل ودر خواب نگه داشتن بشر، مشغول کردن او به امور بیهوده بود.بشری که از صبح تا شب مانند گله ای حیوان بارکش ، تنها به رفع نیاز های اولیه خود مشغول باشد تا مجالی برای سوال های اصلی و در نتیجه این سوالها ، بیداری ، نداشته باشند.سیستم به گونه ای برنامه ریزی کرده بود که بخش اعظم نسل بشر را درگیر رفع نیاز های اولیه همچون خوراک و پوشاک یا سکس کند.هرگاه انسانی بخواهد در این جهان به گونه دیگری زیست کند مثلا سکس و پول و غذا و ... برایش در اولویت نباشد یا حتی ناخواسته اقدام به نافرمانی کند از سوی سیستم تحت انواع فشار ها قرار میگیرد. چرا که چنین فردی احتمال بیشتری دارد که بیدار و از ماتریکس آزاد شود.گاهی مسخره می شود مانند جایی که نئو به خاطر درونگرایی و در جمع نبودن مورد تمسخر قرار میگیرد ، گاهی تهدید می شود مانند زمانی که توسط نئو توسط مدیر شرکتش مواخذه می گردد وگاهی کار به ابزار های دیگر مانند پلیس و دستگیری می انجامد. به سکانس خواب ماندن نئو وبعد تنبیه و مواخذه او در شرکت محل کارش دقت کنید. جایی که او ماندد میلیارد ها انسان دیگر می بایست هر روز در ساعت مشخصی به محل کار رود، کارمشخصی را هر روز انجام دهد ، به منزل برگردد و مانند سایر انسانها عادی زندگی کند. او کاری بر خلاف نظم جاری سیستم انجام داده است (دیردر محل کار حاضر شده) و از انجا که سیستم تحمل بی نظمی را ندارد به او هشدار می دهد.این هشدار توسط رئیس شرکت صورت میگیرد.رئیس شرکت بی انکه خود بداند در جهان واقعی تحت کنترل سیستم است و در نتیجه کاری را انجام میدهد که سیستم به او فرمان میدهد.همانطور که خودش هم توسط بخش های دیگری کنترل می شود.سکانس مواخذه نئو در شرکت نمادی از زندگی غالب نسل بشر است.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳, چهارشنبه


                                                                   بایزید گفت:
به عرش شدم. بایزید را دیدم

*************
تابلویی که بر دیوار خانه اوراکل قرار داشت.تابلویی که اولین درس اوراکل به نیو بود.تابلویی که نیو در پایان بازهم مجبور به تعمق در آن شد.نوشته ای به زبان لاتین که ترجمه آن چنین می شد :

خودت را بشناس...

و راه را برای انسان بستند...
با قوانین عجیب و غریبشان!
قوانینی که چه طبیعی بود و چه به صورت تقدیر اللهی , حاصل تفکر دیکتاتور مابانه ای بود که همه را به بازی گرفت.
در تیم انسانیت بهترین ستاره ها و امکانات را به ما دادند اما دریغ از یک فرصت برای نشان دادن خلاقیت های انسانیمان!
انسان کامل فقط نامی آکادمیک و دردناک است , دردناک و غیر قابل تحمل است وقتی ستاره صدایت بزنند و نیمکت نشین باشی.

حسین سیاحی

برایش همه چیز یا سیاه بود یا سفید.او جهان را تنها از دریچه صفر و یک ها می نگریست. ودر میان دو سر این طیف ، در میان سیاهی و سفیدی ، از دیدن طیف وسیع خاکستری عاجز بود. هدف او از میان برداشتن سفیدی و حاکم ساختن سیاهی بود.اما آنچه او را در نهایت ناکام میگذاشت تلاش سفیدی برای بقاء نبود. قانونی از بنیاد عالم خلقت بود :
همه چیز نسبی است ! تنها مطلقی که وجود دارد ،اجتماع تمام آن نسبیت هاست !
او در نبرد برای حاکم ساختن سیاهی ، مقهور سفیدی نشد . او مقهور چیزی در ورای سیاهی و سفیدی شد.بعضی ها به آن چیز خدا میگویند...

همه ما اینجاییم تا کاری رو انجام بدیم که برای انجام دادنش اینجاییم !


اراکل خطاب به نئو :
همه ما اینجاییم تا کاری رو انجام بدیم که برای انجام دادنش اینجاییم !

****************
هر انسانی با سرنوشتی خاص به دنیا پا می نهد ،باید وظیفه ای را به انجام برساند، پیامی را برساند ، کاری را به پایان برد.
نه !
آمدنت تصادفی نیست ! آمدنت مقصودی به دنبال دارد .هدفی فرا راه توست .کل را اراده بر این است که کاری را با دستان تو به جایی برساند

اوشو