صفحه فیسبوک مکاشفه


مطالب را از آدرس بالا دنبال کنید

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

و در اخر ایمان است که با وجود کورکورانه بودن،تازگی را خواهد یافت چرا که ایمان نیازی به امید ندارد!...



مورفیوس» همان «ایمان» است. مورفیوس از آن جهت به دنبال نیو است که «ایمان» در جست‌وجوی «تازگی»ست. مورفیوس ایمان است و به همان جهت است که اوراکل به نیو می‌گوید: «او به تو اعتقاد دارد، کورکورانه، آن‌قدر که حاضر است به خاطر تو بمیرد». این دقیقا ویژگی ایمان است، با وجود کورکورانه بودن، در نهایت هموست که تازگی را می‌یابد؛ چراکه تنها اوست که انتظار می‌کشد بدون آن که نیازی به امید داشته باشد، زیرا ایمان نیازی به امید ندارد! این مشخصن همان دیالوگی‌ست که مورفیوس در بخشی از فیلم به ترینیتی می‌گوید، و همان‌طور که اوراکل می‌گوید، حقیقتن بدون ایمان است که دچار مشکل می‌شویم. ایمان، خود را قربانی تازگی می‌کند، همان سان که مورفیوس در حق نیو کرد. اما کدامین تازگی؟ آن تازگی که نجات‌بخش باشد. از همان‌روی است که مورفیوس و دیگران می‌خواهند دریابند که آیا نیو همان گم‌گشته‌شان هست یا نه؟! چراکه تنها آن تازگی را بایسته است انتظار کشید که نجات‌بخش باشد. با ظهور تازگی، ایمان است که حقایق فراتر از واقعیات را به تازگی می‌آموزد و اوست که پس از رسیدن به کویر حقایق می‌تواند موجب تداوم زندگی گردد. تازگی برای این که بتواند نجات‌بخش گردد می‌بایست برای مبارزه با دشمنان درونی و بیرونی تعلیم‌دیده و آب‌دیده شود و به همین سبب نیو به وسیله‌ی تعالیم مورفیوس راه مبارزه را فرا می‌گیرد. مورفیوس، نیو را به محضر اوراکل می‌برد، چراکه ایمان است که تازگی را به ناخودآگاهی معرفی می‌کند تا به خودآگاهی برسد. ولی برای تحقق آگاهی و روبه‌رو شدن با ناخودآگاهی، تازگی و هر شخص دیگری ناگزیر است که خود «تنها» به محضر ناخودآگاهی برسد و به همین سبب است که مورفیوس به نیو می‌گوید، «من تنها راه را به تو نشان می‌دهم و تو خود باید آن را بپیمایی»!؟
دکتر كاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی